از کنار بید مجنون رد میشدم که دیدم سینه سرخی داره اواز میخونه من متوجه نشدم سینه سرخ چی میخونه یه پیرمرد نابینا اونجا نشسته بود و ساکت رفتم کنارپیرمرد گفتم سلام پیرمرد با کمال خونسردی و محبت به من گفت علیک سلام جوان ازش سوال کرد این سینه سرخ چی میخونه شما میدونید؟ خیلی اروم یه اهی کشید و گفت این سینه سرخ 5ساله که میاد اینجا موقع غروب برای عشقش میخونه گفتم برای عشقش گفت اره گفتم پس عشقش چی شده و کجاست پیرمرد گفت دقیقا 5 سال پیش همین موقع چندتا بچه اومده بودند اینجا بازی میکردند و من هم داشتم به اواز این دوتا سینه سرخ عاشق گوش میکردمکه یکی از اون بچه ها با سنگ زد به یکی از این سینه سرخها و افتاد توی دست من و مرد من هم برای اینکه هیچ وقت این کار اون بچه ها رو فراموش نکنم اون سینه سرخ رو همینجا خاک کردم و سینه سرخ عاشق داره 5 سال برای من میخونه.
از کنار حوض اب رد میشدم که دیدم ماهی قرمز کوچولوی حوض خونه ما منو صدا میکنه اول متوجه نشدم قشنگ که گوش کردم دیدم بله این ماهی کوچیک حوض هست که داره منو صدا میکنه باورم نمیشد نشستم لب حوض ماهی کوچولو گفت باهات درد دل دارم گفتم با من، من مگه کی هستم که میخوای با من درد دل کنی بعد از چند ثانیه نگاه به من گفت تو تنها کسی هستی میای بالا سر این حوض و ما رو خوب نگاه میکنی و بعد هم دل تنگی هات رو با اشکت خیلی راحت خالی میکنی من چند وقتی هست که میزبان غم و اندوه تو هستم حالا تو بیا و برای من سنگ صبور باش من هم گفتم به دیده منت میپذیرم ماهی کوچولو با اون جسه وهیکل کوچولوش شروع کرد به درد دل با من اصلا نمیدونستم که ماهی ها هم یه دل به این بزرگی دارند برای من تا صبح درد دل کرد و من هم برای اوفقط سنگ صبوری بودم حرفهاش که تموم شد ازش یه اجازه گرفتم اجازه گرفتم توی خونه اون یعنی همون حوض خونه ی خودمون برای خودم گریه کنم پرسید چرا؟ گفتم ماهی کوچولو من فکر میکردم من دل خیلی پری از این دنیا و دوره زمونه دارم ولی تو با این همه که کوچولو هستی به من نشون دادی که یه دل داری اندازه یه دریا. به ماهی گفتم دوستت دارم گفت من هم تو رو دوست دارم اگه اینطوری نبود که با تو درد دل نمیکردم . من از ماهی جدا شدم و تا شب به حرفهای ماهی کوچولو فکرکردم . شب دوباره رفتم پیش ماهی کوچولو میخواستم بهش بگم که این دنیا خیلی بی ارزشه که...... هر چی گشتم نبود بعد با دقت که نگاه کردم زیر نور مهتاب ماهی کوچولو مرده بود. باز هم ماهی کوچولو به من زودتر فهموند که این دنیا بی ارزشه